اندازه یک دنیا

MAHSA:

"اندازه یک دنیا"

تو را می نگرم در خیالم

خنده ات را

نگاهت را

و

تُن همیشه آرام صدایت را دوست تر دارم

که مرهمیست بر دلتنگیهایم:

همین تجسم های سحرگاهی.

من همین حالا با همین تجسم ها

دلم به اندازه یک دنیا برایت تنگ است



برچسب ها: دلتنگی ,
[ بازدید : 115 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ دوشنبه 29 خرداد 1396 ] [ 3:18 ] [ مهسا حاجیان ]
[ ]

بی قرار

normal_Avazak_ir-Love11413

تنها که باشیــ …

خوردن قطرات باران به شیشهـ …

بی قرارت می کند…

بارش آرام برفــ …

بی قرارت می کند…

برگ ریزانــ …

بی قرارت می کند…

وزش نسیم بهاریــ …

بی قرارت می کند…

تنها که باشیــ …

تمام هواهای دو نفرهـ …

بی قرارت می کند…




[ بازدید : 131 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ جمعه 8 خرداد 1394 ] [ 19:27 ] [ مهسا حاجیان ]
[ ]

I KNOW...


می دانم…

OLYMPUS DIGITAL CAMERA

ساعت روی دیوار…

از کار افتاده است…

می دانم…

از این که در نبودت…

ثانیه ها را شمرده ام…

خسته شده است…




[ بازدید : 136 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ جمعه 8 خرداد 1394 ] [ 19:12 ] [ مهسا حاجیان ]
[ ]

اول خدا

با هر بهانه و هوسی عاشقت شده ست
فرقی نمی کند چه کسی عاشقت شده ست

چیزی ز ماه بودن تو کم نمی شود
گیرم که برکه ای، نفسی عاشقت شده ست

ای سیب سرخ غلت زنان در مسیر رود
یک شهر تا به من برسی عاشقت شده ست

پر می کشی و وای به حال پرنده ای
کز پشت میله قفسی عاشقت شده ست

آیینه ای و آه که هرگز برای تو
فرقی نمی کند چه کسی عاشقت شده ست

فاضل نظری




[ بازدید : 188 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ دوشنبه 18 اسفند 1393 ] [ 23:16 ] [ مهسا حاجیان ]
[ ]

حرف آخر


هزار خواهش و آیا

هزار پرسش و اما

هزار چون و هزاران چرای بی زیرا


هزار بود و نبود

هزار شاید و باید

هزار باد و مباد


هزار کار نکرده

هزار کاش و اگر

هزار بار نبرده


هزار و بوک و مگر

هزار بار همیشه

هزار بار هنوز...


مگر تو ای همه هرگز

مگر تو ای همه هیچ

مگر تو نقطه پایان

بر این هزار خط ناتمام بگذاری


مگر تو ای دم آخر

در این میانه

سنگ تمام بگذاری


قیصر امین پور




[ بازدید : 213 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ شنبه 13 دی 1393 ] [ 16:50 ] [ مهسا حاجیان ]
[ ]

شعری از پابلو نرودا

به آرامی آغاز به مردن می کنی

اگر سفر نکنی،

اگر کتاب نخوانی،

اگر به اصوات زندگی گوش فرا ندهی،

اگر از خودت قدردانی نکنی.

به آرامی آغاز به مردن می کنی

زمانی که خودباوری را در خودت بکشی،

وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند.

به آرامی آغاز به مردن خواهی کرد

وقتی برده عادات خود شوی،

اگر همیشه از یک راه تکراری بروی،

اگر روزمرگی را تغییر ندهی،

اگر رنگ های متفاوت به تن نکنی،

یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی.

تو به آرامی آغاز به مردن می کنی

اگر از شور و حرارت،

از احساسات سرکش،

و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وا می دارند،

و ضربان قلبت را تندتر می کنند،

دوری کنی.

تو به آرامی آغاز به مردن می کنی

اگر هنگامی که با شغلت یا عشقت شاد نیستی،

آن را عوض نکنی،

اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی،

اگر ورای رویاها نروی،

اگر به خودت اجازه ندهی،

که حداقل یک بار در تمام زندگیت،

ورای مصلحت اندیشی بروی،

امروز زندگی را آغاز کن!

امروز مخاطره کن!

امروز کاری کن!

نگذار که به آرامی بمیری!

شادی را فراموش نکن!





[ بازدید : 213 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ پنجشنبه 11 دی 1393 ] [ 13:44 ] [ مهسا حاجیان ]
[ ]

مرا یه عصر به دو فنجان داغ دعوت کن...


برای روح غریبم صدایتان خوب است

شنیدن نفس آشنایتان خوب است

بدون فاصله با من همیشه صحبت کن

نبند پنجره را چشمهایتان خوب است!

مرا یه عصر به دو فنجان داغ دعوت کن

عزیز طعم دل انگیز چایتان خوب است

غروب ها که دلم تنگ و آسمان ابری است

چقدر پرسه زدن در هوایتان خوب است ...

دلم عجیب گرفته است ناخوشم بانو

کمی قدم بزنم پا به پایتان خوب است ...

مسعود جعفری











[ بازدید : 267 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما :
]
[ دوشنبه 8 دی 1393 ] [ 3:20 ] [ مهسا حاجیان ]
[ ]